۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

پل

پل
احمد قدرتي پور
مكتب اصفهان
آبرنگ
50/70
Photo: Ahmad Ghodratipour paintings

آينه ...

آينه ...
------------- احمد قدرتي پور
آهاي حرامزاده !
نگاه م مي كني و مرا نمي بيني ؟!
چشم هاي م را بسته اي و من
در دل تاريك ت خانه مي كنم
با دشنه اي به تيزي لبخند !
نترس !
من كه خواهم مرد !
تو بمان و آينه
تو بمان و من
كه در آينه لبخند مي زنم !

دنیای مجازی

دنیای مجازی
---------------------- احمد قدرتي پور
هیچ دنیای مجازی وجود ندارد . این دنیا را فرض می کنیم تا بتوانیم از عین و شیئیت جدای ش کنیم . همین فیسبوک هم واقعی است . این وجه و ماهیت تعمیمی واقعیت است . آرزوها ، آرمان ها ، افسانه ها و اسطوره ها ، هم چون رویاها و خواب های ما ریشه در ما و واقعیت زندگی ما دارند . بزرگداشت باورها ، حتا اگر افسانه و اسطوره باشند ، نشانه و دلیل حیات و زنده بودن ما و نیز بزرگداشت خود ماست . و....

كبوترخانه

 
كبوترخانه
احمد قدرتي پور
آبرنگ - گواش
50/70

۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

آشنايي زدايي

احمد قدرتي پور

آشنايي زدايي (Defamiliarization) انگار هستي و وجود و واقعيت موجود است براي آفرينش موجوديت و هستي ممكن . اين لزومن در صور ذهني اتفاق مي افتد و كه بستر بروز و حضور آن تخيل است . اين اساس نگاه مدرن به زبان ، ادبيات و هنر و حتا جامعه ، تاريخ و انسان و خدا و ... هست كه نخستين بار با ديالكتيك به مثابه متد شناخت مطرح شد(ديالكتيك تاريخي و تكاملي كه با ديالكتيك هگلي و ... متفاوت است) . در زبان و ادبيات نخستين بار ويكتور اشكلوفسكي آن را اصطلاح كرد و توضيح داد . آشنايي زدايي مفهومي ست كه همچون ديالكتيك مؤلفه ي انكارناپذير هويت متكامل انسان و شناخت اوست و درك و توضيح آن نيز همچون ديالكتيك بسيار پيچيده و دشوار بوده و نياز به آگاهي هاي عميق پيشيني دارد .

۱۳۹۳ شهریور ۲۹, شنبه

مصلوب


مصلوب
------------ احمد قدرتی پور

صلیب من کجاست ؟
شانه های زخمی من ؟
پاهای من ؟
این راه ها که تا تو می آیند ؟

می شنوی ؟
صدای خداست ، می شنوی ؟
این زندگی ست ، می خواند
با زنجیرها و زنجره ها
با عشق ها و شعرها
با زندگی
خدا
که مصلوب می شوند ....

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

اسلاوی ژیژک / خشونت (پنج نگاه زیر چشمی)

...اما آیا بنیادگرایان تروریست چه مسیحی و چه مسلمان به‌راستی و به معنای واقعی کلمه بنیادگرا هستند؟ آیا آن‌ها به‌راستی ایمان دارند؟ چیزی که آن‌ها ندارند یک ویژگی است که در تمامی بنیادگرایان راستین از بودایی‌های تبت گرفته تا آمیش‌ها در ایالات متحده به راحتی قابل تشخیص است: نبود خشم و رشک، بی اعتنایی عمیق به سبک زندگی غیر مؤمنان. اگر بنیادگرایان کذایی امروزی به‌راستی ایمان داشتند که راه حقیقت را یافته‌اند چرا باید از جانب غیر مؤمنان تهدیدی احساس می‌کردند، چرا باید بر آن‌ها رشک می‌بردند؟ [...] شبه بنیادگرایان تروریست [...] هنگام مبارزه با «دیگریِ» گناهکار، با وسوسه خودشان می‌جنگند. [...] بنیادگرایان تروریست [...] در اعماق وجودشان اعتقاد راستینی ندارند-طغیان خشونت‌بارشان برهانی است بر این ادعا. تروریسم بنیادگرایان ریشه در این اعتقاد تروریست‌ها به برتری خودشان و میل به پاسداری از هویت فرهنگی-مذهبی‌شان در برابر یورش تمدن مصرف‌گرای جهان ندارد. مشکل بنیادگرایان این نیست که آن‌ها را پست‌تر از خودمان می‌دانیم بلکه این است که آن‌ها خودشان به طور پنهانی خویش را پست‌تر می دانند. [...] مشکل، تفاوت فرهنگی (تلاش آنان برای حفظ هویت‌شان) نیست بلکه برعکس، این است که بنیادگرایان از ما خوش‌شان می‌آید و پیشاپیش معیارهای ما را در کُنه وجودشان پذیرفته‌اند و خودشان را با آن‌ها می‌سنجند...

اسلاوی ژیژک / خشونت (پنج نگاه زیر چشمی)